مرثیه مجسم
بغضِ غریبی گلوی عالم را می فشارد و سنگینی داغی جانسوز بر قلب زمین زخم میزند. ملائک، کوچه پس کوچه های مدینه را در پیِ مرد بی نظیری میگردند که محضرِ مبارکش، منبع فیض آسمانی بود؛ اما چه سود که اینک خوشه های زهرآگینِ کینه منصور، قلب سپیدش را هزارپاره کرده است.
به ستاره ها بگویید دیگر ماه صادقانه شان طلوع نخواهد کرد!
شب های تیره عراق آرام بگیرند که دیگر مأمورین سیاهدلِ عباسی، از دیوارهای خانه ولایت بالا نمی روند و جانشینِ خدا را از سجاده نماز، با سروپای برهنه به دربارِ جور نمی برند!
امشب کوچه های مدینه داغدارند و بقیع، چشمانتظار آخرین مسافر خویش است. بقیع، بقعه ای خاموش و تاریک؛ بقیع، آشنایی غریب؛ بقیع، مزار بی چراغ و فانوسی که مظهر مظلومیت هزار و اندی ساله است. در بقیع، روضه لازم نیست، خودش مرثیه مجسم است...
منبع:تبیان
گنجینه ی واژگان پارسی
برای گسترش واژه های پارسی نشانی تارنگار(وبلاگ) من را به پیوندهای تارنگار خود افزوده کنید.
خواهشمند است بدون هیچ سامه ای(شرطی) تنها برای ایران ایران نشانی پیوند من را به تارنگارتان بیافزایید.
با سپاس فراوان
پیروز سرافراز باشید