انگار همین دیروز بود که سال تحویل شد، واقعا چه زود میگذره. امروز به نیمه سال 91 رسیدیم و 186 روز رو پشت سر گذاشتیم و در یک چشم به هم زدن پاییز اومد. داشتم با خودم فکر میکردم تو این شش ماهه چکار کردم، هیچی هر روز مثل دیروز، باز خوبه حداقل این وبلاگ هست و میتونم بگم چند تا پست گذاشتم که تعدادی تونستن ازش استفاده کنند، وگرنه واقعا از خودم ناامید میشدم. کلی کار میخواستم بکنم عکاسی یاد بگیرم، دوره تکمیلی نقاشی رو برم و کارهای دیگه که فعلا هیچ کدومشون رو انجام ندادم. خدا کمک کنه نیمه دیگه سال بربارتر باشه برای ههمون.
دیروز چهلمین روز زلزله آذربایجان بود، میخواستم به نیت درگذشتگان زلزله حلوا درست کنم و دستورش رو هم پست کنم، اما متاسفانه نمی دونم چرا این حلوا درست کردم من طلسم شده اواخر ماه رمضون میخواستم درست کنم که زلزله شد و دیگه تا آخر ماه استرس نگذاشت از این کارها بکنم دیروز هم تصمیم داشتم درست کنم که مهمون اومد و کل برنامه هام رو به هم ریخت، در هر صورت قول دادم حلوا کفگیری رو یاد بدم و سر قولم هم هستم بزودی آموزش میدم، اما ازتون درخواست میکنم فاتحه ای برای عزیزانمون که در این زلزله از دست دادیم بخونید. و اینجا خوبه که تشکر کنم از همه هم میهنای نازنینم که آذربایجان رو در غم از دست دادن عزیزانش تنها نگذاشتند و با کمکهای مادی و معنوی ما رو همراهی کردند.
